«ویرانگرترین جاسوس تاریخ آمریکا»؛ زنی که ۱۷ سال پنتاگون را فریب داد
«ویرانگرترین جاسوس تاریخ آمریکا»؛ زنی که ۱۷ سال پنتاگون را فریب داد
یک روز مارتا از آنا پرسید آیا مایل است با ترجمه چند مقاله به ساندینیستاها (انقلابیهای چپگرای نیکاراگوئه که علیه حکومت موردحمایت آمریکا میجنگیدند) کمک کند؟ پیشنهادی که از نظر آنا پوششی بری کارهای بزرگتر بود. او بعدها در این باره گفت: «تا قبل از آن پیشنهاد، به انجام کاری عملی فکر نکرده بودم. اما وقتی فرصتی برای کمک غیرقانونی به من پیشنهاد شد، فهمیدم که این بسیار فراتر از کاری است که میتوانستم بهصورت قانونی انجام دهم.»
سرویس اطلاعاتی کوبا، آنا را نه با پول، که با احساس معنا خرید
در مارس ۱۹۸۵، او و ولاسکز با گذرنامههای جعلی مخفیانه به هاوانا سفر کردند. آنجا، سرویس اطلاعاتی کوبا اصول اولیه جاسوسی را به او آموزش داد: چگونه یک تعقیبکننده را گم کند، چطور با کدهای رمز ارتباط بگیرد و از همه مهمتر، چگونه یک دستگاه دروغسنج را فریب دهد.
کوباییها نقشهای بزرگ برای آنا در سر داشتند. آنها او را تشویق کردند تا برای شغلی در «آژانس اطلاعات دفاعی» (DIA) درخواست دهد؛ جایی که میتوانست به قلب جامعه اطلاعاتی آمریکا نفوذ کند.
ملکه کوبا: هفده سال زندگی دوگانه
سپتامبر ۱۹۸۵، آنا مونتس بهعنوان تحلیلگری تازهوارد در آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) استخدام شد. در فرمهای استخدامیاش اطلاعات نادرستی وارد کرد: مثلاً ادعا کرد مدرک کارشناسیارشدش را از جانزهاپکینز گرفته درحالیکه آن را کامل نکرده بود و منکر مصرف هرگونه مواد مخدر شد، اگرچه در دوران کار در وزارت دادگستری و طی تحصیل در دانشگاه از کوکائین مصرف کرده بود.
در آن دوران، دولت ریگان در تلاش بود عملیات اطلاعاتیاش را در آمریکای لاتین گسترش دهد و DIA برای پر کردن پستهای خالی عجله داشت؛ به همین خاطر از او تست دروغسنجی گرفته نشد.
آنا بهسرعت پلههای ترقی را طی کرد. تنها چهار ماه پس از شروع کار، به او مجوز دسترسی به اطلاعات طبقهبندیشده و بسیار حساس مرتبط با امنیت ملی عطا شد. حافظهاش شگفتانگیز بود و میتوانست حجم عظیمی از اطلاعات را بهخاطر بسپارد.
او با حافظهاش جاسوسی میکرد؛ ذهنش تبدیل به آرشیو زنده کوبا شده بود
پاپکین در تحقیقاتش کتابی در زمینه تقویت حافظه در کتابخانه آنا پیدا کرد که پر از خطکشی و هایلایت بود. او هرگز حتی یک سند فیزیکی را از محل کارش خارج نکرد. در عوض، همهچیز را حفظ میکرد، شبها در خانه آن اطلاعات را روی لپتاپ توشیبا تایپ و سپس روی فلاپیدیسکهای رمزگذاریشده منتقل میکرد.
او با کوباییها از طریق امواج کوتاه رادیویی ارتباط میگرفت. هر شنبه ساعت ۹ شب، مونتس رادیوی خود را روی فرکانس مشخصی تنظیم میکرد و به صدای زنی گوش میداد که میگفت «توجه، توجه» و سپس رشتهای از اعداد را میخواند.
مونتس اعداد را روی کاغذی مینوشت که بعداً در آب حل میشد و سپس با کمک برنامه رمزگشایی ذخیرهشده روی یک فلاپیدیسک، آنها را به پیامهای فرماندهان کوباییاش تبدیل میکرد. پس از دریافت دستورالعملها، با رابط خود در رستورانهای چینی واشنگتندیسی قرار میگذاشت و میان صرف غذا، فلاپیدیسکها را ردوبدل میکرد.
Defense Intelligence Agency /Independent
آنا در همان حالی که مخفیانه اطلاعات را به هاوانا میفرستاد، در DIA نیز بهسرعت پیشرفت میکرد. او به تحلیلگر اصلی مسائل نیکاراگوئه و السالوادور تبدیل شد؛ دو کانون داغ جنگ سرد. سال ۱۹۸۷، از یک پایگاه نظامی تحت حمایت آمریکا در السالوادور بازدید کرد و در جریان عملیاتهای فوقالعاده حساس قرار گرفت؛ اطلاعاتی که برای دشمنان آمریکا حکم طلا را داشت.
آنا در سال ۱۹۹۴ بهراحتی مقابل دستگاه دروغسنج نشست و تست آن را پشت سر گذاشت
تنها چند هفته پس از بازدید او، شورشیان به آن پایگاه حمله کردند و ۴۲ سرباز سالوادوری و یک مستشار نظامی آمریکایی به نام گروهبان گرگوری فرونیوس را کشتند. سالها بعد، افبیآی درباره این حادثه او را تحت بازجویی قرار داد، اما هیچگاه اتهامی رسمی علیه او مطرح نشد.
سال ۱۹۹۴، او سرانجام برای اولینبار در مقابل دستگاه دروغسنج نشست و با ترفندی که در هاوانا آموخته بود، بهراحتی آن را پشت سر گذاشت. در آن زمان، او به شغل رؤیاییاش رسیده بود: تحلیلگر ارشد کوبا در DIA.
این سمت به او دسترسی مستقیمی به محرمانهترین گزارشهایی میداد که هاوانا بیش از هر چیز تشنهشان بود. او حتی هویت چهار افسر اطلاعاتی آمریکایی را که در کوبا بهصورت مخفی فعالیت میکردند، لو داد. پس از این اقدام، کوباییها در پیامی به او نوشتند: «ما اینجا با آغوش باز منتظرشان بودیم.»
اولین سوءظنها
برای نزدیک به یک دهه، هیچکس به او شک نکرد تا اینکه حادثهای در سال ۱۹۹۶ همهچیز را تغییر داد. ۲۴ فوریه آن سال، جتهای میگ-۲۹ کوبایی دو هواپیمای غیرنظامی متعلق به یک گروه تبعیدی ضد کاسترو به نام «برادران برای نجات» را سرنگون کردند. این گروه با پخش اعلامیههای ضد کاسترو بر فراز هاوانا، رژیم را تحریک کرده بود. در این حادثه، سه شهروند آمریکایی و یک مقیم آمریکا جان باختند.
پنتاگون فوراً مونتس را احضار کرد تا فرماندهان ستاد مشترک ارتش را در جریان تواناییهای نظامی کوبا قرار دهد. این موقعیت میتوانست اوج دوران حرفهایاش باشد، اما تصمیمی غیرمنتظره گرفت. به گفته یکی از همکارانش، قرار بود تا ساعت ۱۰ شب در محل کار بماند، اما پس از دریافت یک تماسی تلفنی شدیداً آشفته شد و ساعت ۸ آنجا را ترک کرد.
در روزهای بعد چند بار با رابط کوباییاش ملاقات داشت؛ چرا که هاوانا نگران بود آمریکا اقدامی تلافیجویانه انجام دهد.
منبع : زومیت