معمای بیگانگی: چرا در میان جمع باز هم احساس تنهایی میکنیم؟
معمای بیگانگی: چرا در میان جمع باز هم احساس تنهایی میکنیم؟
سم کار توضیح میدهد گاهی دیگران، خود دلیل اصلی تنهایی ما هستند. ما انسانها مانند تکههایی از پازل هستیم که به دنبال جایی برای قرارگرفتن میگردیم. اما دیگران، اغلب باعث میشوند که حس کنیم هیچ جایی در این پازل برای ما وجود ندارد. حتی اگر این دیگران دوست یا شریک زندگی ما باشند، شاید ما را آنطور که هستیم نبینند و یا باعث شوند که احساس کنیم نامرئی هستیم. حتی شاید مجبور شویم در حضورشان تظاهر کنیم شخص دیگر هستیم. این مفهوم برای بسیاری از افراد، جوهرهی تنهایی است.
آلبرتی نیز معتقد است که انزوای فیزیکی، لزوماً دلیل اصلی تنهایی نیست. او میگوید: «مردم گمان میکنند تنهابودن یعنی احساس تنهایی، اما تحقیقات من نشان میدهد که نه فاصلهی فیزیکی، بلکه فاصلهی عاطفی با دیگران باعث تنهایی میشود. تنهاترین افراد، کسانی هستند که انتظار دارند روابطشان رضایتبخش باشد، اما اینطور نیست.»
سم کار میافزاید به تازگی، نامهای از خانمی دریافت کرد که نوشته بود ۵۰ سال از ازدواجش میگذرد، اما همسرش همیشه منبع اصلی تنهاییاش بوده است. او امیدوار بود که ازدواج راهحل و درمانی برای تنهاییاش باشد، اما در نهایت به عامل اصلی آن تبدیل شد. وقتی یکی از طرفین در رابطه، ارتباط فیزیکی را در اولویت قرار دهد و دیگری به دنبال پیوند فکری و عاطفی باشد، ممکن است هر دو طرف در کنار هم از احساس تنهایی رنج ببرند.
اولیویا رمز، پژوهشگر سلامت روان در دانشگاه کمبریج، میگوید: «تنهایی به درک ما از روابط بستگی دارد. اگر احساس کنید نیازهایتان برآورده نمیشود، حتی در میان جمع هم احساس تنهایی میکنید.»
احساس تنهایی، بخشی از ذات انسان است
احساس تنهایی، بخشی از ذات انسان است. برخی معتقدند که این احساس، نقش تکاملی دارد و ما را به اقدام برای بقا ترغیب میکرده است. همانطور که گرسنگی ما را به جستجوی غذا مجبور میکند، تنهایی هم به ما میگوید چیزی در محیط اجتماعی ما درست نیست و باید تغییری ایجاد شود.
انزوا برای اجداد ما خطرناک بود، زیرا آنها را در برابر حیوانات و تهدیدهای دیگر آسیبپذیر میکرد و احتمال بقا را کاهش میداد. بنابراین، احساس تنهایی شاید سازوکاری عصبی بوده که آنها را به سمت امنیت گروه سوق میداد.
اما امروزه، زمان تغییر کرده و شیوهی نگرش به تنهایی نیز دگرگون شده است. تحقیقات آلبرتی نشان میدهد که پیش از قرن نوزدهم، مفهوم امروزی تنهایی وجود نداشت. در آن زمان، تنهابودن اغلب به معنای «تکروی» بود و بار منفی نداشت. او میگوید: «این واژه نوعی از فردیت را نشان میداد. وقتی ویلیام وردزورث شعر «تنها و سرگردان همچون ابری» را مینوشت، منظورش فقط تنهابودن و انسان مفرد بود، نه احساس کمبودی که امروزه با این واژه همراه شده است.»
اما جوامع در دو قرن گذشته به شدت تغییر کردند. با تضعیف باورهای سنتی، رشد شهرها و پراکندگی خانوادهها، احساس بیگانگی نیز در افراد شدت یافت و بیشتر شد. فردگرایی، نقش مهمی را در این تغییر ایفا کرده است. آلبرتی میگوید: «وقتی به اطراف نگاه میکنم و میبینم که چقدر از مراقبت اجتماعی و حس تعلق خاطر محروم هستیم، عجیب نیست که احساس تنهایی کنیم. عجیب بود اگر چنین احساسی نداشتیم.»
اگر با وجود حضور دیگران همچنان احساس تنهایی میکنید، اولین گام این است که تفاوت میان تنهایی گذرا و تنهایی مزمن را بشناسید. رمز توصیه میکند: «اگر احساس تنهاییتان زندگی، کار یا روابطتان را مختل کرده و شما را ناراحت میکند، بهتر است در این زمینه با یک متخصص مشورت کنید.»
همچنین، باید میان تنهایی انتخابی و اجباری نیز تمایز قائل شد. ما گاهی خودمان انزوا را انتخاب میکنیم، اما بسیاری از افراد به دلایلی چون سن، بیماری، فقر و یا حتی تبعیض، به اجبار منزوی میشوند. برای حل این مشکلات ساختاری، باید اقداماتی در سطح جامعه و دولت انجام شود.
بیشتر بخوانید
گاهی اوقات خود ما هم هیچ تمایلی به برقراری ارتباط، به ویژه با غریبهها نداریم. اما شواهد نشان میدهد برقراری ارتباط با دیگران میتواند برای ما مفید باشد. در سال ۲۰۱۴، گروهی از پژوهشگران دانشگاههای شیکاگو و کالیفرنیا برکلی، تلاش کردند تا علت بیمیلی به برقراری ارتباط را کشف کنند.
پژوهشگران از مسافران شیکاگو پرسیدند که آیا گفتوگو با غریبهها در سفر صبحگاهی باعث میشود به آنها خوش بگذرد؟ بیشتر افراد پاسخ منفی دادند. اما پژوهشگران این افراد را به دو گروه تقسیم کردند: گروه اول که موظف بودند با دیگران صحبت کنند و گروه دوم که باید سکوت میکردند. نتایج بهدستآمده جالب بود: افرادی که با دیگران گفتوگو داشتند، از سفر خود لذت بیشتری برده بودند.
آزمایش فوق، باور دیگری را نیز به چالش کشید. پیش از آغاز پژوهش، فقط ۴۰ درصد از مسافران انتظار داشتند کسی را برای همصحبتی پیدا کنند. اما در عمل، همهی آنها موفق به برقراری ارتباط شدند. یافتههای مطالعه، در سال ۲۰۱۹ الهامبخش شرکتهای حملونقل در بریتانیا شد تا واگنهای مخصوص گفتوگو یا کارتهای شروع گفتوگو را به طور آزمایشی معرفی کنند.
دانشمندان میگویند رفتارهای آزمایششده در مطالعه، از پدیدهای ناشی میشود که روانشناسان آن را «شکاف دوستداشتن» مینامند. بسیاری از ما گمان میکنیم کمتر از چیزی که واقعاً هستیم، دوستداشتنی به نظر میرسیم. چنین تصوری ما را از برقراری ارتباط باز میدارد، به ویژه اگر از احساس تنهایی هم رنج ببریم.
هرچه بیشتر تنها باشیم، برقراری ارتباط سختتر میشود
آلبرتی توضیح میدهد: «هرچه بیشتر تنها باشیم و بیشتر به وضعیت خود عادت کنیم، برقراری ارتباط سختتر میشود. اگر به احساس طردشدگی خو گرفته باشیم، ممکن است حتی نگاهها یا حرکات دیگران را هم به اشتباه، به عنوان پسزدن تعبیر کنیم. چنین سوءتفاهمی، به مرور زمان در عمل به واقعیت تبدیل میشود.»
البته، توصیه نمیشود که دیگران را به زور وادار به مکالمه کنیم. اما اگر در جمعی احساس تنهایی کردید، میتوانید با حفظ آرامش و در کمال احترام، مکالمهای را آغاز کنید. حتی تعیین هدف روزانهی صحبتکردن با یک نفر در هر روز، میتواند کمککننده باشد. پژوهشها نشان میدهند که چنین هدفی به مرور زمان اعتمادبهنفس را افزایش و ترس از طردشدن را کاهش میدهد. حتی سلامکردن یا تشکر ساده، میتواند حال ما را بهتر کند.
اما غلبه بر حس تنهایی فقط به برقراری ارتباطات جدید محدود نمیشود. ما به روابط معنادار و عمیق نیاز داریم. به گفتهی رمز، یکی از راههای موثر برای دستیابی به چنین روابطی، فعالیتهای داوطلبانه است. او میگوید: «کمککردن به دیگران باعث میشود توجه ما از مشکلات خودمان برداشته شود و به نیازهای دیگران معطوف گردد. این کار حس ارتباط و تعلق را در ما تقویت میکند.»
تماس فیزیکی نیز اهمیت بسیاری دارد. نیاز افراد به برقراری ارتباط فیزیکی متفاوت است، اما کمبود یا فقدان هرگونه تماس فیزیکی میتواند احساس تنهایی را تشدید کند. حتی لمس کوچکی روی شانه، احساس ارتباط اجتماعی را بهبود میبخشد. مطالعهای در سال ۲۰۲۰ نشان داد افرادی که تماس فیزیکی مختصری دریافت کرده بودند، به ویژه اگر مجرد باشند، کمتر احساس نادیدهگرفتهشدن داشتند.
منبع : زومیت