چرا افراد باهوش، قربانیان اصلی هوش مصنوعی هستند؟

چرا افراد باهوش، قربانیان اصلی هوش مصنوعی هستند؟
پارادوکس افراد باهوش
اگر نتایج پژوهش جدید درست باشد، افراد باهوش با تناقضی عجیب روبرو هستند: آنها بهتر از دیگران میتوانند قدرت هوش مصنوعی را بفهمند و آن را وارد شیوهی کارشان کنند. اما همین گروه آسیبپذیرترین افراد در برابر هزینههای شناختی هوش مصنوعی نیز خواهند بود.
هوش مصنوعی آنها را کاملاً ناتوان یا کودن نمیکند، اما ممکن است مانع از توسعهی تواناییهایی شود که در شرایط عادی و بدون این ابزار میتوانستند در خودشان پرورش دهند.
جای خالی رشد شناختی قابلاندازهگیری نیست تا وقتی که کار از کار بگذرد
دانشآموز بااستعدادی که تمام مقالاتش را با هوش مصنوعی مینویسد، شاید خروجی بینقصی تحویل دهد؛ اما هرگز آن «صدای شخصی» خود را که حاصل کلنجاررفتن با دهها پیشنویس است، پیدا نمیکند. برنامهنویس مستعدی که کدهایش را با هوش مصنوعی تولید میکند، شاید محصول را سریعتر ارائه دهد؛ اما هرگز درک ساختاری عمیقی را که با نوشتن خطبهخط توابع به دست میآید، کسب نمیکند.
شاید خروجی کار، یکسان به نظر برسد. فرایندها پنهاناند و جای خالی رشد شناختی هم قابلاندازهگیری نیست؛ تا روزی که فرد با مشکلی روبرو شود که هوش مصنوعی هم نتواند حلش کند.
سؤالی که از آن فرار میکنیم
مشکل همهی این تحقیقات این است که حکم نوشداروی پس از مرگ سهراب را دارند و دیرتر از آن به دست ما میرسند که جنبهی پیشگیرانه داشته باشند. نسلی که با گوشیهای هوشمند بزرگ شده، همینالان وارد بازار کار شده است. دانشآموزانی که در حال حاضر برای هر تکلیفی از چتجیپیتی استفاده میکنند، در حال توسعه عادتهای شناختیای هستند که تغییر دادنشان آسان نخواهد بود.
ما هنوز نمیدانیم که آیا این اثرات دائمیاند یا بعدا میتوان یا تمرین آگاهانه جبرانشان کرد. نمیدانیم چه مقدار کمکگرفتن از هوش مصنوعی مفید است و از کجا به بعد آسیبزا میشود.
ما حتی روشها و معیار دقیقی برای سنجش مهارتهای روبهزوال ذهنی نداریم، چون آزمونهای استاندارد نمیتوانند فرق میان «کسی که خوب فکر میکند» و «کسی که خوب سرچ میکند» را تشخیص دهند.
اما چیزی که فعلاً داریم، یک الگوی تکرارشونده در پژوهشهاست که دیگر سخت میشود نادیدهاش گرفت. به نظر میرسد «تخلیهی بار شناختی» خیلی زود به عادت تبدیل میشود و بیشتر هم برای کسانی جذاب است که از قبل به میانبرهای ذهنی علاقه دارند. از همه مهمتر، ممکن است دقیقاً جلوی شکلگیری همان تواناییهایی را بگیرد که قرار بوده تقویتشان کند.
برای آدمهای باهوش، ماجرا اینطور پیش میرود که وقتی کارهای ذهنیای را که اساس باهوشبودنشان بوده به هوش مصنوعی میسپارند، بیسروصدا بخشی از توانایی تفکر اصیلی را از دست میدهند که هوش مصنوعی هنوز نمیتواند تقلیدش کند.
این افول، بیسروصدا رخ میدهد و جار نمیزند. تنها تفاوتش فاصلهی میان کسی است که میتوانستید باشید و کسی که حالا هستید؛ شکافی که هرگز قابلاندازهگیری نیست، چون آن نسخهی دیگر شما هیچوقت فرصت زیستن نیافت.
منبع : زومیت



