لاروهای مگس احتمالاً بخشی از رژیم غذایی نئاندرتالها را تشکیل میداد

لاروهای مگس احتمالاً بخشی از رژیم غذایی نئاندرتالها را تشکیل میداد
اما «ملانی بیسلی»، انسانشناس زیستی دانشگاه پردو، زمانی که چند سال پیش مقالهای از «جان اسپث»، باستانشناس دانشگاه میشیگان، در نشریه «PaleoAnthropology» خواند، به این فرضیه شک کرد. مقاله اسپث به گزارشهایی از مبلغان مذهبی و کاوشگران منطقهی شمالگان اشاره داشت که از نوعی بیماری به نام «گرسنگی خرگوش» صحبت میکردند؛ وضعیتی که در اثر مصرف بیش از حد گوشت کمچرب و پر پروتئین بهوجود میآید.
انسانها برخلاف شیرها، نمیتوانند مقدار زیادی گوشت بخورند، زیرا دستگاه گوارش و سوختوساز ما بهعنوان نخستیسانان، برای هضم رژیمی عمدتاً گیاهی تکامل یافته است. هنگامی که پروتئین مصرف میکنیم، بدن آن را به اسیدهای آمینه تجزیه میکند که حاوی نیتروژن هستند. این نیتروژن به آمونیاک تبدیل و از طریق ادرار دفع میشود. اما دریافت بیشازحد پروتئین، کبد را با آمونیاک اشباع میکند که میتواند سمی و حتی مرگبار باشد. زیرا کبد نمیتواند تمام آمونیاک دریافتی را به اوره تبدیل کند و در نتیجه، آمونیاک در جریان خون تجمع مییابد.
این مسئله یک معما مطرح کرد: چگونه نئاندرتالها میتوانستند گوشت بسیار بیشتری نسبت به انسانهای امروزی بخورند؟
مقالهٔ اسپث سرنخی ارائه میداد؛ او از کاوشگران قطبی نقل قول آورده بود که بومیان منطقه را درحال خوردن «گوشت حیوانی کاملاً فاسد و پر از لارو مگس» دیده که آن را خوراکی مطلوب و نه جیره اضطراری میدانستند. گرچه مصرف گوشت فاسد یا ماهی تخمیرشده در رژیمهای غذایی غربی چندان رواج ندارد، غیرمعمول هم نیست. بیسلی در سخنرانی خود به حاضران تصاویری از «کازو مارزو»، یک پنیر سنتی ساردینیایی که از لاروهای زنده مگسهای پنیر انباشته شده، نشان داد.
اسپث در مقالهاش پیشنهاد داده بود که ممکن است گوشت فاسد نسبت به بافت تازه، نیتروژن بیشتری داشته باشد و از این رو، نیتروژن استخوانهای نئاندرتالها را افزایش داده باشد. در واقع، آنها گوشت بسیار بیشتری نمیخوردند، بلکه گاهی لاشهخواری کرده یا گوشت را ذخیره میکردند که در نهایت دچار فساد و دارای نیتروژن بالاتر میشد.
بیشتر بخوانید
اما بیسلی که در آن زمان پژوهشگر پسادکتری در مرکز انسانشناسی پزشکی قانونی دانشگاه تنسی بود، متوجه شد که کسی این فرضیه را درباره لاروهای مگس آزمایش نکرده است. برای بررسی این موضوع، او در «مزرعه اجساد» دانشگاه، جایی که به مطالعه فرایند تجزیه اجساد انسانی اختصاص دارد، آزمایشی انجام داد. او سطح نیتروژن را در بافتهای درحال تجزیه ۳۴ جسد اهدایی که در فضای باز رها شده بودند و همچنین در لاروهای مگسی که از این بافتها تغذیه میکردند، اندازهگیری کرد.
بیسلی دریافت که هرچه بافت ماهیچهای در معرض پوسیدگی بیشتری قرار گیرد، سطح نیتروژن ۱۵ در آن بالاتر میرود و این یافته را سال گذشته در نشریه Forensic Anthropology ارائه داد.
بیسلی در سخنرانیهای اخیر خود، نتایج مطالعهای جدید را که هنوز منتشر نشده، ارائه داد. در این تحقیق، ۳۸۹ لارو از سه نوع مگس (مگس سبز، مگس پنیر و مگس سرباز سیاه) مورد بررسی قرار گرفتند. او متوجه شد که هرچه این حشرات بیشتر از مواد تجزیهشده تغذیه کنند، سطح نیتروژن در بدن آنها افزایش مییابد. بهویژه در مگس سرباز سیاه، میزان نیتروژن موجود در لاروها تا هشت برابر بیشتر از افزایش نسبتا ناچیز نیتروژن در بافت در حال تجزیه بود؛ مقداری که بهطور قابل توجهی بالاتر از نیتروژن موجود در حیوانات و ماهیهایی است که انسانها شکار و مصرف میکنند.
نئاندرتالها لاوهای مگس را بهطور منظم و با میل همراه گوشت مصرف میکردند
اما آیا نئاندرتالها واقعاً لارو مگس میخوردند؟ بیسلی میگوید: «تقریباً مطمئنیم که چنین اتفاقی میافتاد. در وهلهی اول، در هنگام فرآوری شکار در فضای باز، اجتناب از این حشرات در عمل غیرممکن است. از سوی دیگر، جمعآوری آنها از خاک زیر لاشه بسیار آسان است.»
«جولی لسناک»، انسانشناس زیستی از دانشگاه ایالتی وین و یکی از نویسندگان همکار بیسلی، با اشاره به لاروها میافزاید این خوراکی پرچرب و پروتئینی با طعمی شور، مورد علاقهی بسیاری از گروههای آذوقهجوی امروزی است. بیسلی میگوید: «فکر میکنم باید لارو مگس را بهعنوان منبع غذایی رایج برای نئاندرتالها در نظر بگیریم.»
حاضران در سخنرانی بیسلی نهتنها از فرضیهٔ او چندششان نشد، بلکه به شدت کنجکاو شدند. «جنیفر لیکلایتر»، دیرینهانسانشناس مؤسسه ماکس پلانک در حوزه شیمی، میگوید: «با توجه به ایزوتوپهای پایدار نیتروژن، مصرف چنین منبع غذایی غنیشدهای میتواند توضیحی برای مقادیر بسیار بالای نیتروژن مشاهدهشده در نئاندرتالها باشد.»
همراه با مطالعات اخیر که نشان میدهند نئاندرتالها سبزیجات میخوردند، صدف جمعآوری میکردند و جو را میپختند، شواهد روبه افزایش نشان میدهند که رژیم غذایی این انسانهای باستانی متنوعتر از آنچه پیشتر تصور میشد، بوده است.
نتیجهگیری اخیر پیامدهایی برای درک نقشهای جنسیتی در جامعه نئاندرتالها نیز دارد. «سانگ-هی لی»، انسانشناس زیستی دانشگاه ریورساید کالیفرنیا، میگوید: «یکی از اصول بنیادی پژوهشهای تکامل انسانی، برتری شکار با مردان و نه زنان بهعنوان شکارچی بوده است.» اما او اضافه میکند: «مطالعه جدید این ایده را به چالش میکشد: خوردن لارو مگس نیز میتواند به ایجاد سطوح بالای نیتروژن منجر شود» و زنان به همان اندازه قادر به جمعآوری آن بودند.
منبع : زومیت