zoomit

دانشمندان قادرند باورهایشان را در مواجه با نتایج مغایر تغییر دهند؛ شما چطور؟

آیا شما هم هنوز فکر می‌کنید ویتامین ث در درمان سرماخوردگی مؤثر است؟ و اگر به شما بگویند تاکنون هیچ مطالعه و پژوهشی تأثیر ویتامین ث در درمان سرماخوردگی را به‌طور علمی ثابت نکرده، آیا همچنان با شروع عطسه و آبریزش بینی به مصرف آب پرتقال و قرص‌های مکمل ادامه می‌دهید؟

جالب است بدانید مسئول پخش شایعه تأثیر ویتامین ث در درمان سرماخوردگی، دانشمند آمریکایی و برنده جایزه نوبل شیمی به نام لینوس پالینگ بود که با چند مطالعه محدود به این نتیجه رسید با مصرف ویتامین ث ریشه سرماخوردگی به‌طور کامل خشکیده می‌شود و مکمل‌ها می‌توانند هر نوع بیماری و ناراحتی جسمی، از جداشدگی پرده شبکیه و مارگزیدگی گرفته تا ایدز و سرطان را درمان کنند.

پالینگ با وجود منتقدان زیادی که داشت، تا آخر عمر حاضر نشد از موضع خود عقب‌نشینی کند و باورش به تأثیرات معجزه‌آور ویتامین ث کل آمریکا و بعد کل دنیا را فرا گرفت. حالا هم به سختی می‌توان افراد را متقاعد کرد که تأثیر این ویتامین در درمان سرماخوردگی هیچ پشتوانه علمی ندارد.

ماکس پلانک، فیزیکدان آلمانی و پدر نظریه کوانتوم، زمانی گفته بود:‌

یافته علمی جدید با متقاعد کردن مخالفان و وادار کردن آن‌ها به دیدن نور حقیقت پیروز نمی‌شود، بلکه زمانی مورد قبول قرار می‌گیرد که مخالفان آن در نهایت می‌میرند و نسل جدیدی از دانشمندان ظهور می‌کند.

پلانک معتقد بود با شواهد علمی جدید نمی‌توان به جنگ باورهای اشتباه قدیمی رفت، چون انسان‌ها تا پای مرگ حاضر به عقب‌نشینی از مواضع خود نیستند. اما به‌تازگی، یک مطالعه علمی این گفته پلانک را تا حدی به چالش کشید و نشان داد خوشبختانه این مشکل آنچنان که او و بسیاری از ما فکر می‌کنیم، حاد نیست.

در همان چند پاراگراف اول این مطالعه جدید آمده است که «پیشرفت علمی به توانایی دانشمندان به تغییر باورهایشان در سایه شواهد و کشفیات جدید بستگی دارد.» اما مگر نه اینکه خود علم بارها و بارها ثابت کرده انسان‌ها در به‌روز کردن باورها و ایده‌هایشان بسیار بی‌استعداد هستند و از مشکل سوگیری تأییدی و استدلال برانگیخته رنج می‌برند که باعث می‌شود گرایش به جستجو در اطلاعات یا تعبیر نتایجی را داشته باشند که با باورها یا فرضیه‌های خودشان سازگار است؟ و از آن‌جایی که دانشمندان هم در واقع انسان هستند (احتمالا!)، این چالش بزرگ بایستی دست و پای آن‌ها را نیز بسته باشد و پیشرفت علم را به‌طور وحشتناکی کُند و محدود کند.

پژوهشگران و دانشمندان

اما نتایج این مطالعه نشان داد اکثر شرکت‌کنندگان که همگی از قشر دانشمندان و پژوهشگران بودند، با مشاهده نتایجی که مغایر با باورهای اولیه آن‌ها بود، بدون هیچ مشکلی حاضر شدند باورهایشان را به‌روز کنند و هیچ اصراری بر اعتبار باوری که حالا به چالش کشیده شده بود، نداشتند.

مگر نه اینکه خود علم بارها ثابت کرده انسان‌ها در به‌روز کردن باورهایشان بسیار بی‌استعداد هستند

مطالعه انجام شده از نوع مطالعه‌ تکرار بود که در آن، برخی از آزمایش‌های مهمی که در گذشته انجام شده و نتیجه آن‌ها به عنوان یافته علمی معتبر منتشر شده، در همان شرایط آزمایشگاهی از نو انجام می‌شوند تا ببینند آیا همان نتایج اولیه بازتولید می‌شود یا خیر. حدود ۱٫۱۰۰ دانشمند فعال در زمینه پژوهش‌های روانشناسی در این مطالعه شرکت کردند و پیش از بازتولید آزمایش‌ها، نظرشان در مورد نتایج اولیه پرسیده شد. همچنین برای آنکه میزان وابستگی و علاقه شخصی شرکت‌کنندگان به نتیجه آزمایش خاصی مشخص شود، نظر آن‌ها درباره میزان تأثیر معنادار نتایج، میزان اطمینان آن‌ها از اعتبار نتایج و کیفیت آزمایش‌های تکرار و دقت آن‌ها در بازتولید شرایط آزمایشگاهی مطالعه‌های اولیه پرسیده شده بود.

زمانی که مطالعه به پایان رسید، مشخص شد برخی از‌ آزمایش‌ها دقیقا به همان نتایج قبلی رسیدند و اعتبار آن‌ها را بیش از پیش تقویت کردند؛ اما از آزمایش‌های دیگر نتایج مغایری به دست‌ آمد که اعتبار نتایج اولیه را زیر سؤال برد. حالا زمان آن رسیده بود که ببینیم آیا جامعه پژوهشگران باورهای خود را متناسب با نتایج جدید، به‌روز خواهند کرد یا خیر.

با منتشر شدن نتایج جدید، هرجا که نتیجه آزمایش تکرار با آزمایش اولیه یکسان بود، شرکت‌کنندگان در مورد تأثیر معنادار آن اطمینان بیشتری پیدا کردند و هنگام مواجه با نتایج مغایر، نظر اولیه خود را متناسب با نتیجه جدید تغییر دادند. در واقع، تعداد دفعاتی که شرکت‌کنندگان باورهای خود را در سایه شواهد جدید به‌روز کردند بیشتر از آنی بود که خودشان انتظار داشتند. علاوه‌بر‌این، کمتر نشانه‌ای از استدلال برانگیخته در شرکت‌کنندگان یافت شد و علاقه شخصی آن‌ها به آزمایشی خاص باعث نشد در برابر پذیرش نتیجه مغایر مقاومت کنند.

در کل، آنچه از این مطالعه به‌دست آمد این بود که روان‌شناسان از سوگیری‌هایی که مردم عادی از آن رنج می‌برند و اجازه نمی‌دهند از باورهای نادرست خود دست بردارند، کم‌وبیش در امان هستند. البته دست‌کم تا زمانی که پای علم در میان است؛ وگرنه احتمالش زیاد است که همین دانشمندان در زندگی روزمره به همان سوگیری‌های مردم عادی مبتلا باشند و شاید موقع سرماخوردگی خود را در آب پرتقال غرق نکنند، اما شاید هنوز فکر می‌کنند کلاه وایکینگ‌ها شاخ داشته است.

البته این مطالعه محدودیت‌های نیز داشت؛ مثلا اینکه شرکت‌کنندگان می‌دانستند پاسخ‌های آن‌ها محرمانه باقی خواهد ماند و به همین خاطر بدون نگرانی از علنی شدن آن‌ها و دردسرهای احتمالی می‌توانستند نظر واقعی خود را بگویند و باورهایشان را تغییر دهند.

علاوه‌براین، آن‌ها در جریان بودند که در مطالعه تکرار شرکت کرده‌اند و این آگاهی احتمالا در نوع واکنش آن‌ها به نتایج مغایر تأثیر گذاشته است. از طرفی، ما هیچ اطلاعی درباره موضوع آزمایش‌های انجام شده نداریم. مثلا اگر نتیجه به‌دست‌آمده درباره موضوعی جنجالی باشد، آیا باز هم پذیرش آن به همین راحتی اتفاق می‌افتد؟ و اینکه شاید تغییر باوری که بر پایه مطالعات دیگران انجام گرفته آسان‌تر از باوری باشد که بخشی از هویت ما را تشکیل می‌دهد.

اما در کل می‌توان امیدوار بود نتایج این مطالعه نشان می‌دهد جامعه علمی این روزها سرسختی کمتری در برابر پذیرش یافته‌های جدید و مغایر با باورهای قدیمی نشان می‌دهد و این می‌تواند به هموارتر شدن مسیر پیشرفت کمک کند. و اگر دانشمندان می‌توانند در برخی موارد، سوگیری تأییدی و استدلال برانگیخته را کنار بگذارند و باورهایشان را به‌روز کنند، شاید ما هم بتوانیم؟

مشاهده بیشتر
دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا