برونگرا یا درونگرا؛ اغلب افراد در واقعیت میانگرا هستند

برونگرا یا درونگرا؛ اغلب افراد در واقعیت میانگرا هستند
در مقابل، اغلب پژوهشها متمرکز بر برونگرایی یا درونگرایی چشمگیر بودهاند. با وجود تلاشهای متعدد برای بررسی این ابعاد شخصیت، تحلیلهای اندکی دربارهی میانگرایی وجود دارند که طیف زیادی از جمعیت را تشکیل میدهد. کافمن شکست در این زمینه را سرزنش میکند و میگوید: «بررسی طیف کامل خصلتها تمرین خوبی است؛ اما اغلب افراد معمولا به دنبال پاسخهای سادهای برای پرسشهایی مثل احساسات، تفکرات و کارهای خود میروند.» به عبارت دیگر، تمرکز بر شخصیتهای دو سر طیف، پروژههای پژوهشی خاص را آسانتر میکند.
اما نادیده گرفتن طیف میانی میتواند صدمهی زیادی به افراد وارد کند. مردم بهطور پیوسته دربارهی معنای درونگرایی و برونگرایی دچار سوءتفاهم میشوند. این مسئله را میتوان با نگاهی دقیقتر به این مفاهیم به وضوح مشاهده کرد. برای مثال درونگرایی را درنظر بگیرد که با خجالتزدگی، عدم علاقه به افراد دیگر و حتی اضطراب اجتماعی اشتباه گرفته میشود. در حالی که هیچ ارتباطی به ترس از اجتماع ندارد. به نوشتهی آسندورف در کتابش با عنوان روانشناسی شخصیت، درونگراها معمولا ترجیح میدهند زمان بیشتری را در تنهایی صرف کنند.
خطر دیگر این است که افراد خود و دیگران را صرفا به انتهای طیف درونگرا- برونگرا تقلیل میدهند. در نتیجه متقاعد میشوند که یا درونگرا هستند یا برونگرا و این مفاهیم را ذاتی، ثابت و غیرمنعطف میدانند. در این نگرش افراد معمولا پیچیدگیهای ذات انسان را فراموش میکنند که مملو از خصلتهای شخصیتی متناقض است.
در واقع شخصیت افراد روی سنگ حک نشده است. بر اساس مطالعهی مروری ۱۵۲ پژوهش جغرافیایی در سال ۲۰۰۰، موقعیت ما در مقیاس برونگرایی- درونگرایی میتواند به مرور زمان تغییر کند. خصلتهای شخصیتی همراه با سن پایدارتر میشوند اما میتوانند پس از ۵۰ سالگی به بالاترین سطح سازگاری برسند.
صرفنظر از اینکه شخصی درونگرا، برونگرا یا میانگرا است، بهترین احتمال تأکید بر ویژگیهای مثبت شخصیت او است. اگر میخواهید خوشحال باشید باید در درجهی اول خود را بپذیرید.
برای مثال بایر خوشحال است که به یکی از دو سر طیف درونگرایی- برونگرایی تعلق ندارد. او هنگام کار گاهی مشکلی با بیان ذهنیات خود ندارد. او همراه با شش خواهر و برادر بزرگ شده و تا سن ۱۱ سالگی اتاقی برای خود نداشت، بنابراین به حضور افراد متعدد در اطراف خود عادت کرده بود. بایر هنوز به یاد میآورد که چگونه در کودکی به دنبال زمانی میگشت تا به خود اختصاص دهد. وقتی همه چیز برای او در خانه شلوغ میشد، با حیوان خانگیشان به پیادهروی میرفت. او هنوز هم وقتی میخواهد زمانی با خود تنها باشد به بیرون از خانه میرود. این وقفههای کوتاه برای بایر اهمیت زیادی دارند، زیرا تعداد زیادی برنامه و جلسه میتوانند او را گیج کنند.
منبع : زومیت