zoomit

معمای گازپخش‌کن دیوانه؛ «شبحی» که با بویی شیرین یک شهر را فلج کرد

معمای گازپخش‌کن دیوانه؛ «شبحی» که با بویی شیرین یک شهر را فلج کرد

سکوتی که پس از طوفان بر شهر حاکم شد؛ پرسش‌ها را بیشتر کرد. ماه‌ها بعد، مقامات، روان‌شناسان و محققان تلاش کردند تا بفهمند در آن دو هفته‌ی پرآشوب دقیقاً چه اتفاقی افتاده است و از میان تمام تحلیل‌ها، سه نظریه‌ی اصلی باقی ماند.

ظریه اول: هیستری جمعی

نخستین و پرطرف‌دارترین توضیح، ریشه را نه در بیرون، بلکه در ذهن مردم جست‌وجو می‌کرد. هیستری جمعی یا بیماری روان‌زاد (Psychogenic Illness)، وضعیتی است که در آن، نشانه‌های فیزیکی واقعی مانند تهوع، فلج، خفگی در گروهی از مردم بروز می‌کند، اما علت آن نه یک عامل بیولوژیک یا شیمیایی، بلکه اضطراب و تلقین اجتماعی است.

در ماتون، تقریباً تمام عناصر کلاسیک این پدیده دیده می‌شد: جامعه‌ای مضطرب در بحبوحه‌ی جنگ، یک رویداد محرک (ماجرای خانواده‌ی رِیف)، یک کاتالیزور رسانه‌ای (تیتر احساسی روزنامه) و سپس سرایت سریع اجتماعی.

اضطراب ناشی از جنگ و شایعات عمومی در سرایت ترس نقش داشت

پروفسور دی. ام. جانسون، روان‌شناسی از دانشگاه ایلینوی، که تحقیقات مفصلی روی این پرونده انجام داد، نتیجه گرفت که «پرونده‌ی متخصص بی‌هوشی خیالی، کاملاً روان‌زاد بود.» او در پژوهش خود مستقیماً روزنامه‌ی ژورنال گزت را مقصر دانست:

«یک داستان هیجان‌انگیز و غیرانتقادی در روزنامه‌ی عصر منتشر شد. با پخش‌شدن خبر، افراد دیگری علائم مشابهی را گزارش کردند. بعد آن‌ها داستان‌های هیجان‌انگیزتری نوشتند و به‌این‌ترتیب، ماجرا مانند یک گلوله‌ی برفی بزرگ و بزرگ‌تر شد.» جانسون تأکید کرد که علائم فیزیکی قربانیان «واقعی» بودند، اما ریشه‌ی آن‌ها در ذهنشان بود، نه در گازی ناشناخته.

نظریه دوم: آلودگی صنعتی

این دیدگاه، نخستین‌بار توسط رئیس پلیس، سی. ای. کول، مطرح شد و برخلاف فرضیه‌ی هیستری جمعی، همه‌چیز را خیال نمی‌دانست. کول معتقد بود ریشه‌ی ماجرا می‌تواند واقعی و صنعتی باشد.

کارخانه‌ای در حاشیه‌ی شهر متون واقعاً مواد شیمیایی در هوا آزاد می‌کرد؛ برای نمونه، حلال‌هایی از جنس تتراکلریدکربن که استنشاق آن‌ها باعث سوزش گلو، سرگیجه و تهوع می‌شود. به باور او، نخستین حادثه در خانه‌ی خانواده‌ی رِیف احتمالاً نتیجه‌ی همین آلودگی بوده است.

پلیس احتمال داد مواد شیمیایی کارخانه‌ها وارد خانه‌ها شده باشند

اما این آلودگی چگونه به «مهاجم گازی» تبدیل شد؟ اینجا، نظریه‌ی هیستری با نظریه‌ی آلودگی ترکیب می‌شود. مردم علائم فیزیکی واقعی (ناشی از آلودگی) را تجربه کردند، اما به لطف گزارش روزنامه، آن را نه به کارخانه، بلکه به «مزاحم» نسبت دادند.

این همان توضیحی است که رفتار دوگانه‌ی مقامات را روشن می‌کند. توماس وی. رایت، کمیسر بهداشت عمومی ماتون، در همان زمان گفت: «شکی نیست که یک دیوانه‌ی گازپخش‌کن وجود دارد، اما بسیاری از حملات چیزی جز هیستری نیستند؛ تمام شهر از هیستری بیمار شده.»

رایت میان علت و اثر تفکیک قائل شد: به نظر او، عاملی واقعی در این ماجرا دخیل بود، اما موج اضطراب و تقلید، ابعاد آن را هزاران برابر کرد.

نظریه سوم: مهاجم واقعی

و در نهایت ساده‌ترین و درعین‌حال پیچیده‌ترین نظریه: «مهاجم گازی دیوانه» واقعی بود. یک یا چند نفر، با انگیزه‌ای نامشخص، شاید یک شوخی بسیار بیمارگونه، سادیسم، یا تلاش برای ایجاد وحشت، واقعاً از اسپری‌های شیمیایی استفاده می‌کردند تا مردم را بترسانند.

طرفداران این نظریه به شواهد فیزیکی اشاره می‌کنند: ردپاها، توری‌های پاره‌شده، و مهم‌تر از همه، شهادت آقای کرنی که فردی را در حال فرار دید. این جزئیات با هیستری جمعی به‌تنهایی قابل‌توضیح نیستند. همچنین علائم «سوزش» روی لب‌های خانم کرنی، بیشتر به یک ماده‌ی شیمیایی واقعی شبیه است تا یک واکنش روانی.

هیچ فردی در ارتباط با این حملات بازداشت یا متهم نشد

اگر این مهاجم واقعاً وجود داشت، چرا ناگهان ناپدید شد؟ شاید بیانیه‌ی پلیس و هجوم رسانه‌های ملی او را از ادامه‌ی بازی ترساند؛ یا شاید هدفش همین جلب توجه بود و بعد دیگر انگیزه‌ای نداشت. یکی از پژوهشگران بعدها نوشت: «اگر مهاجم گازی واقعاً وجود داشت، انگیزه‌ی او به‌قدری نامشخص و گیج‌کننده است که هنوز، پس از گذشت دهه‌ها، جای حدس و گمان بسیار باقی می‌گذارد.»

منبع : زومیت

مشاهده بیشتر
دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا