داستان تراژیک بابی فیشر؛ بهترین شطرنجباز تاریخ که دیوانه شد

داستان تراژیک بابی فیشر؛ بهترین شطرنجباز تاریخ که دیوانه شد
پس از مسابقه ۱۹۹۲، فیشر به یک شبح تبدیل شد. او سالها مخفیانه در مجارستان، فیلیپین و ژاپن زندگی کرد، مدام تغییر چهره میداد و از هر تماسی وحشت داشت. در ژاپن، او با میوکو واتای، رئیس انجمن شطرنج ژاپن زندگی میکرد. گفته میشود آنها ازدواج کردند تا فیشر بتواند اقامت بگیرد، اما حتی این هم نتوانست او را نجات دهد.
فیشر ۹ ماه را در زندان گذراند و بعد به ایسلند پناهنده شد
سال ۲۰۰۴، زمانی که فیشر قصد داشت از فرودگاه ناریتا توکیو پرواز کند، دستگیر شد. دولت آمریکا پاسپورتش را باطل کرده بود. قهرمان سابق جهان، حالا زندانی شمارهای در بازداشتگاه مهاجرتی ژاپن بود.
فیشر ۹ ماه را در زندان گذراند و درحالیکه آمریکا خواستار استرداد و محاکمهاش بود؛ او دستبهدامن تنها کشوری شد که خاطره خوشی از او داشت: ایسلند.
کشور کوچک ایسلند، که فیشر نامش را در سال ۱۹۷۲ بر سر زبانها انداخته بود، اینجا وفاداری خود را نشان داد. پارلمان این کشور در اقدامی استثنایی، به بابی فیشر شهروندی کامل اعطا کرد و او با ظاهری ژولیده، ریشهای بلند و نگاهی خسته وارد ریکیاویک شد؛ نه بهعنوان قهرمان جهان، بلکه بهعنوان پناهندهای که فقط میخواست در آرامش بمیرد.
پشت پرده سقوط یک قهرمان: نبوغ، وراثت، بیماری؟
چه بلایی سر بابی فیشر آمد؟ این سؤالی است که روانشناسان و مورخان شطرنج بارها پرسیدهاند. روبن فاین، استاد بزرگ شطرنج و روانشناس، که مادر فیشر زمانی برای مشاوره نزد او رفته بود، باور داشت ریشههای این فروپاشی به کودکی بابی برمیگردد. به باور فاین، بابی شطرنج را انتخاب کرد تا از دنیای واقعی فرار کند، اما وقتی در شطرنج به قله رسید، دیگر جایی برای فرار نداشت.
مدارک FBI که بعدها منتشر شد، نشان میداد مادرش رجینا نیز پروندهای قطور بهعنوان فردی «بیثبات» داشته است. پدر واقعیاش، پاول نمنی، نیز مردی عجیب بود که همیشه با جیبهایی پر از صابون راه میرفت چون وسواس تمیزی داشت.
به نظر میرسد بابی وارث ژنهایی بود که مرز باریک میان نبوغ و جنون را در خود داشتند. بسیاری از متخصصان امروزی بر این باورند که فیشر احتمالاً از اسکیزوفرنی پارانوئید یا سندرم آسپرگر رنج میبرد.
اما او هرگز درمان نشد، هرگز تشخیص رسمی دریافت نکرد. ذهنی که قادر بود پیچیدهترین استراتژیهای جهان را خلق کند، نتوانست سادهترین کمکها را برای درمان خود بپذیرد.
پایان افسانه: ۶۴ خانه، ۶۴ سال
Wikimedia Commons
سالهای آخر زندگی بابی فیشر در ایسلند، در سکوت و انزوا گذشت. او در آپارتمانی معمولی زندگی میکرد، دور از چشم دوربینها و میکروفونها. و بعد دچار نارسایی کلیه شد، ولی با همان لجاجت همیشگی، به پزشکی مدرن بیاعتماد ماند و درمانهای پیشنهادی را رد میکرد.
در روزهای آخر، فقط دکتر مگنوس اسکولاسون، روانپزشک و دوست نزدیکش کنارش بود. مردی که تمام عمرش از تماس فیزیکی و عاطفی با انسانها میگریخت و حتی با اکراه با دیگران دست میداد، در بستر مرگ به حقیقتی تکاندهنده رسید.
آخرین جملهای که از او نقل شده، شاید غمانگیزترین جمله زندگیاش باشد: «هیچچیز بهاندازه لمس انسانی، شفابخش نیست.» اعتراف دیرهنگامِ مردی که دیوار بلندی دور خود کشید، اما درنهایت فهمید که آن دیوار، او را نه از دشمنان، بلکه از زندگی دور نگه داشته بود.
بابی فیشر ۱۷ ژانویه ۲۰۰۸ در سن ۶۴ سالگی درگذشت که ناخواسته ۶۴ خانه صفحه شطرنج را در ذهن مردم تداعی میکرد. گویی زندگیاش یک بازی شطرنج بود که با پر شدن آخرین خانه، به پایان رسید. بابی در حیاط کلیسایی کوچک در ایسلند، در قبری ساده و دورافتاده به خاک سپرده شد.
فیشر ذهنی داشت که میتوانست پیچیدهترین احتمالات را در کسری از ثانیه محاسبه کند، اما نتوانست سادهترین فرمول زندگی را حل کند: اینکه چگونه با دیگران و با خود در صلح باشد.
شاید اگر فیشر در بازی میماند، شاهد رویارویی فوقالعادهاش با گری کاسپاروف بودیم؛ دو غول شطرنج که ۲۰ سال با هم فاصله داشتند. اما این اتفاق هرگز نیفتاد. بابی همه را شکست داد: دونالد بایرن را قربانی کرد، امپراتوری شوروی را بهزانو درآورد و اسپاسکی را مات کرد. اما درنهایت، سرسختترین حریفش کسی بود که هرگز نتوانست او را شکست دهد: بابی فیشر.
منبع : زومیت



