zoomit

انحلال بانک آینده؛ تصمیم دیرهنگامی که ۵۰۰ همت به کشور خسارت زد

انحلال بانک آینده؛ تصمیم دیرهنگامی که ۵۰۰ همت به کشور خسارت زد

در سال‌های اخیر، نظام بانکی ایران با پدیده‌ای روبه‌رو بوده که نمی‌توان آن را یک مشکل کوتاه‌مدت دانست، این معضل «ناترازی ترازنامه‌ها» است. این مسأله در دهه‌ی ۱۳۹۰ شکل جدی‌تری به خود گرفت. با آغاز تحریم‌ها و جهش تدریجی نرخ ارز، تورم به‌تدریج به سمت محدوده‌های بالا حرکت کرد و در یک میانگین چندساله در حوالی نرخ ۴۰ درصد تثبیت شد. تورمی با این سطح نه‌تنها باعث کاهش قدرت خرید می‌شود، بلکه ساختار درآمدی بانک‌ها را نیز تحت فشار قرار می‌دهد.

در چنین فضایی بود که بانک‌ها برای جذب سپرده ناچار شدند نرخ سود بالا را به مردم پیشنهاد کنند. سودی که نه متکی بر رشد واقعی فعالیت‌های اقتصادی بود و نه پشتوانه بازدهی عملیات بانکی داشت. نتیجه اعطای سودهای بالا این شد که ترازنامه بانک‌ها بیش از آن‌که دارایی‌های مولد ثبت کند، متورم شد؛ دارایی‌هایی که از جنس نقدشوندگی واقعی فاصله داشت.

تورم ۴۰ درصدی علاوه بر کاهش قدرت خرید، ساختار درآمدی بانک‌ها را هم تحت فشار می‌گذارد

با جهش نرخ ارز در سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷، نقدینگی از سپرده‌های بانکی به سمت دارایی‌هایی مانند مسکن و ارز حرکت کرد. در ظاهر، ارزش دارایی‌های فیزیکی بانک‌ها بالا رفت؛ اما این افزایش اسمی بود و نمی‌توانست زیان ناشی از مطالبات غیرقابل بازگشت را جبران کند.

در ادامه، بانک‌ها برای جبران کمبود نقدینگی، به اضافه‌برداشت از بانک مرکزی روی آوردند. با تداوم تورم، بخشی از بدهی واقعی بانک‌ها در عمل کاهش یافت و این توهم ایجاد شد که وضعیت قابل مدیریت است؛ درحالی‌که مشکل ساختاری در پس این چهره‌ی آرام باقی ماند.

در همین دوره، چرخه‌ای شکل گرفت که در نهایت به پیدایش بانک‌های ناسالم منجر شد: ضعف نظارت، وام‌دهی به اشخاص مرتبط، دارایی‌های مسموم، رقابت نامولد نرخ سود و تکیه بر تورم برای پوشاندن واقعیت. این چرخه هر بار که تورم اوج می‌گرفت، به بانک‌های مشکل‌دار اجازه می‌داد چند سال دیگر ادامه دهند.

دقیقا در جریان همین روند بود که بانک آینده شکل گرفت؛ بانکی که در ابتدا از ادغام چند موسسه مالی مشکل‌دار ایجاد شد با این هدف که ریسک را مدیریت و وضعیت را اصلاح کند. اما بخش قابل توجهی از دارایی‌هایش در پروژه‌های سرمایه‌گذاری غیربانکی یا غیرمولد قرار گرفت. آنچه روی کاغذ دارایی تلقی می‌شد، در بازار واقعی نقدشوندگی کمی داشت. به‌مرور، این بانک به نمادی از بانکداری پروژه‌محور با بازده نامطمئن تبدیل شد.

بخش قابل توجهی از دارایی‌های بانک آینده در پروژه‌های سرمایه‌گذاری غیربانکی یا غیرمولد قرار گرفت

در نهایت زیان انباشته بانک آینده در زمان انحلال به حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان رسید؛ عددی که معادل بخش قابل توجهی از بودجه عمومی کشور است و به‌تنهایی نشان می‌دهد تأخیر در تصمیم‌گیری چه هزینه‌ای دارد.

فرایند تعیین‌ تکلیف و ادغام عملیاتی این بانک در بانک ملی باعث شد سپرده‌ها امن بمانند، اما سهامداران عملا با محو شدن ارزش سرمایه مواجه شدند. چنین تصمیمی معمولا زمانی اجرا می‌شود که ترازنامه دیگر پاسخ‌پذیر نیست.

پرسش کلیدی در این پرونده این است که اگر بانک مرکزی زودتر وارد عمل می‌شد، چه مقدار از این زیان قابل اجتناب بود؟

با توجه به سرعت رشد اسمی دارایی‌های منجمد و تورم مداوم، تأخیر در اصلاح ساختار به معنی پنهان‌سازی زیان و بازتوزیع آن بین جامعه است.

اگر بانک آینده دو سال زودتر منحل می‌شد، هزینه نهایی برای مردم، سهامداران و نظام پولی ده‌ها تا شاید صدها همت کمتر می‌شد

اگر این اقدام دو سال زودتر انجام می‌شد، هزینه نهایی برای مردم، سهامداران و حتی نظام پولی می‌توانست ده‌ها تا شاید صدها هزار میلیارد تومان کمتر باشد.

در نهایت، پیام این رویداد واضح است: ناترازی بانکی با گذشت زمان اصلاح نمی‌شود. تورم صورت‌ مسأله را پاک نمی‌کند، فقط اثر آن را به جامعه منتقل می‌کند. نظارت بانکی باید پیش‌دستانه باشد، نه واکنشی.

انحلال و ادغام بانک آینده تصمیمی درست بود، اما دیر اتخاذ شد. نتیجه این تأخیر صرفاً عددهای بزرگ روی کاغذ نیست؛ بخشی از اعتماد عمومی است که در این میان از بین می‌رود. اقتصاد بانکی ایران نیاز به آن دارد که قاطعیت در تصمیم‌گیری زودتر رخ دهد، نه زمانی که دیگر فقط باید خسارت‌ها را تقسیم کرد.

منبع : زومیت

مشاهده بیشتر
دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا